ماه خونه ما؛ سلنا

سلنایی جون : مامانی "دختر خوبم "چشمام چه رنگیه؟؟ مامانی : آّبی سلنایی جون : مامانی من چشمام چه رنگیه؟  مامانی قهوه ای ! قهوه ای ....آها قهوه ای ، چشمای دختر خوبم دکمه هست مامانی میدونی ... من : آره  اینم عکس "دختر خوبم "   ...

مامانی دم بال ..........................( دم دار ) بیا تیفنگ بازی ........................( تفنگ  ) و همچنان کفیف........................(کثیف  ) ...

مامانی سما : سلنا جون کی اینجا رو خط خطی کرده ؟؟؟ بابایی من  چند لحظه بعد، کاملا با اعتماد بنفس  میاد ، مامانی بیا بابایی اینجا رو خط خطی کرده  خودشم باورش شده والله  ...

داریم با سلنا بازی میکنیم ، میگه : مامانی وایسا !!! میگم چی کار داری؟ دستش رو میگیره جلوی دهنش سوسولی سرفه میکنه  سلنا رو گاز بزنم با بوسسسسسسسسسس ...

داریم با سلنا کتاب میخونیم ،  میگه مامانی انگشتت رو بزارش زیرش ببینم کجا رو میخونی !!! ...

لولا و چارلی ،  من برگم،  من برگم !!!! کارتون مورد علاقه سلنا تو این روزا  ...

داریم کباب میخوریم ، سلنا میگه: دستت درد نکنه بابایی! (بابت تهیه کباب )   ...

مامانی تو مامان نباش باشه ، من میگم خوب پس شما مامان بشی ؟ نه شما خواهرم باش !!! ...

این حرف رو مامانی امروز شنید تو این سن ، ولی من به شما از حالا میگم تا کلی از مامان جلوتر باشی  دقت دق ات میدهد ...

سلنا داره باب اسفنجی نگاه میکنه ، یهو میاد میگه اینو دوست ندارم عوضش کن میگم چرامامانی ، میگه مامانی جون آخه من میترسم دوس ندارم ، نگاه کردم بله هم توش روح داره هم روحش عصبانی هست و خوش اخلاق نیست  دخترم خیلی روحیه لطیفی داره قربونش برم  اینم روح سبزی هست که سلن ازش ترسیده  ...